حالا اگر در این ماجرا دهها دانشجو هم کشته شدند کسی توجهی نکرد. برای اکثر سیاستمداران و نویسندگان مطبوعاتی در آلمان، فرانسه، انگلیس و آمریکا این ماجرا سند دیگری بود در جنگ جهانی با ترور. آنها این اتفاق را عملیاتی موفقیتآمیز علیه القاعده آن هم توسط یک متحد نیرومند مانند پاکستان میدانند.
اما واقعیت آن است که تصویر مشرف به عنوان یک عامل مطیع منافع آمریکا در منطقه است که باعث وقوع این همه ناآرامی در داخل پاکستان و از بین رفتن مشروعیت او شده است. مشروعیت مشرف نه تنها در میان بنیادگرایان نوین پاکستانی بلکه در میان چهرههای درجه اول جامعه مدنی این کشور هم از بین رفته است.
در پاکستان هم مانند مصر، عربستان، اردن و بعضی دیگر از کشورهای عربی، فعالیت سیاسی مذهبی با هدف و یا محور جهاد جهانی انجام نمیشود بلکه هدف تنها سیاست داخلی است.
در پاکستان گروههای سیاسی و مذهبی به فساد دولتی از یک سو و وابستگی حکومت مشرف به آمریکا از سوی دیگر، اعتراض دارند. بحران کنونی پاکستان بیشتر ناشی از سیاستهای غلط دولت مشرف است.
از جمله این سیاستها برکناری قاضی افتخار چودری، قاضی ارشد پاکستانی، عدم کنترل مناسب ناآرامیهای قبیلهای در مناطق مرزی بلوچستان و وزیرستان شمالی و فساد درون سرویسهای اطلاعاتی پاکستان است.
قاضی چودری در پی تظاهرات و اعتراضهای گسترده مردمی و شخصیتهای سیاسی و حقوقی در سمت خود ابقا شد. سیاستهای مشرف از ایدئولوژی کافی برای متقاعد کردن مردم و تودهها برخوردار نیست.
سکولارهای چپ به خاطر شیوه حکومتی دیکتاتوری او به شدت به دولتش انتقاد دارند و بنیادگرایان جدید هم سیاستهای داخلی و خارجی او را بسیار وابسته به بیگانه میدانند. هر دوی این گروهها وابستگی بیش از حد دولت مشرف به آمریکا را بسیار خطرناک و برای کشور نامناسب میدانند.
اکنون سالهاست هر کشوری در دنیای اسلام که بیش از حد به سیاست خارجی آمریکا نزدیک شود در داخل با مشکل رو به رو شده و با خطر مخالفتهای داخلی روبهرو میشود. دولت پاکستان فکر میکرد در شرایط جدید بعد از 11 سپتامبر از این قاعده مستثنی است و میتواند هم به واشنگتن نزدیک شود و هم اوضاع داخلی را تحت کنترل داشته باشد. اما چنین نشد.
سابقه فعالیتها و سیاستهای آمریکا نشان دادهاست که با انگیزهها و بهانههای کمتر از این هم نرمها و قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته و خاک یک کشور را مورد تعرض قرار داده است.برای مخالفان این نکته که مشرف باید عامل سیاستهای آمریکا در منطقه باشد نشانهای قدرتمند از ضعف مشرف است.
کشور پاکستان در نتیجه روندی بسیار پرهزینه با الهام از اندیشههای محمد اقبال و آموزههای اسلامی ابوالعلا تشکیل شده است. این کشور در اصل یک جمهوری اسلامی با آموزههای استقلالطلبانه است. وقتی اینها را در کنار گروهی به نام طالبان قرار دهیم معلوم میشود که چرا کار مشرف به اینجا رسیده است.
این یکی دیگر از کنایههای سیاست خارجی دولت بوش است که خود به صورتی غیرمستقیم باعث به آتش کشیده شدن و افراطی شدن جامعهای مانند پاکستان شده است.
دیلی استار - 10 آگوست